قدرتورا مولا فقط میداند اینـور جاهلنمیفـهـمد تورا ای بینهایت
حتی گذشتی ازهمان نان ونمکها میشد فـقـیری بین سفـره هم غذایت
درمـهـربـانـی ووفـا بـیانـتـهـایـی ایکـه دلـیـل خـلـق دنـیـا ابـتـدایـت
عرشخدا ازخانۀ تو نور برداشت ازگردش دستـاس وشـور ربّـنایت
آخـربـجـای بـوسۀ پـیـغـمـبـرآتـش افـتاد برآن خانه شد کـربوبلایت
مولا فقط وصف تورا میگفتزهرا ایکه هـمه هستیِّ عـالم شد فـدایت
یکعمراگر ما ازغریبیات بگوییم پـایـاننــداردمــاتــمبـیانـتـهـایـت